آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

برای آنیسای عزیزمان

دو ماهگیت مبارک عسلم

شکار لحظه ها می گن یعنی این! فدای لبخندت بشم!  دخملم خوابش برده!  اصلا دوست نداری روت چیزی بندازیم. تا یه ملافه میندازیم روت با پات اونو کنار می زنی.  مامان پستونک تپونت کرده بود. پستونک دوست نداری، تا می ذاریم دهنت پرتابش می کنی بیرون. اینجا پستونک رو مولتی ویتامین  زدیم تا خوردی!!!   خستگی اینجوری در می کنن، دخملم داره از خواب بیدار می شه!    پروسه بیدار شدنت یه پنج دقیقه ای طول می کشه، فدای انگشتای پات!   عکس اولین مسافرت دخمل بابا در شمال، باغ مرکبات!   آخر سر هم بغل مامان خوابت برد.   ...
13 شهريور 1390

آنیسای وبلاگ نویس!

امروز مامان بابا وقت نداشتن پست جدید بنویسن، مامان بابا فکر می کنن که فقط خودشون بلدن وبلاگ رو آپدیت کنن. منم بلدم! منو تازه از حموم آوردن، خوابم برده، کلاهمم گذاشتن تا سرما نخورم. بابا به من میگه خانم مارپل! مگه من خانوم مارپلم؟ مامان میگه شبیه ملکه الیزابت شدم.   تازه بیدار شدم و شماره دو کردم، مامان داره منو عوض می کنه.   آی شکمم، گشنمه ه ه ه ه! شیر می خوام.   اونجا رو، اسباب بازی من رو گذاشتن اونجا.   مامان بردش! کجا می بری، مال خودمه!   نامردآ! بهم شیر دادن! منم معتاد، خوابم گرفت.  آخش شدم. ...
12 شهريور 1390

بخند برایم دخترکم

عزیز دلم انیسای گلم امروز برای اولین بار به روی مامان خندیدی و دل مامانت رو بردی! نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی باهات حرف میزدم و نازت میدادم و تو میخندیدی(البته قبل از این هم می خندیدی ولی خندهات غیر ارادی بود)دختر گلم امروز فهمیدم که لبخند تو قشنگ ترین هدیه به مامانیه پس بخند برایم دخترکم ...
5 شهريور 1390
1